English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6037 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
object of d. U ارزو
wishing U ارزو
appetency U ارزو
appetence U ارزو
aspirations U اه ارزو
aspiration U اه ارزو
ideal U ارزو
ideals U ارزو
appetence or tency U ارزو
one's heart'st d. U ارزو
orexis U ارزو
will less U بی ارزو
desideration U ارزو
yearn U ارزو کردن
appetite U اشتها ارزو
appetites U اشتها ارزو
desiderate U ارزو کردن
craves U ارزو کردن
wish U ارزو کردن
wish U ارزو خواهش
craved U ارزو کردن
crave U ارزو کردن
wished U ارزو کردن
wishes U ارزو کردن
wishes U ارزو خواهش
optatively U بطور ارزو
aspirer U ارزو کننده
yearned U ارزو کردن
pantingly U ارزو کنان
wills U خواهش ارزو
willed U خواهش ارزو
wisher U ارزو کننده
will U خواهش ارزو
desiring U میل ارزو
desiring U ارزو کردن
desires U میل ارزو
desires U ارزو کردن
desire U میل ارزو
desire U ارزو کردن
aspiring U ارزو داشتن
aspires U ارزو داشتن
wished U ارزو خواهش
cravings U ارزو کردن
aspired U ارزو داشتن
yearns U ارزو کردن
aspire U ارزو داشتن
aspiring U ارزو کردن اشتیاق داشتن
ambition U ارزو جاه طلب بودن
aspires U ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspired U ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspire U ارزو کردن اشتیاق داشتن
ambitions U ارزو جاه طلب بودن
to p for U ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
the optative mood U صیغه تمنی یا ارزو یا دعا
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
optimal U حد مطلوب
favourite or vor U مطلوب
favorable U مطلوب
coveted U مطلوب
favourite U مطلوب
optimum U مطلوب
favorites U مطلوب
favourites U مطلوب
desired U مطلوب
optimum U حد مطلوب
indign U نا مطلوب
favorite U مطلوب
ideal U کمال مطلوب
target profit U سود مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
nicest U دلپذیر مطلوب
at a premium U بسیار مطلوب
optimal solution U راه حل مطلوب
nice U دلپذیر مطلوب
favourable U موافق مطلوب
optimum U حالت مطلوب
safe velocity U سرعت مطلوب
optimum speed U سرعت مطلوب
optimum population U حد مطلوب جمعیت
optimum point U نقطه مطلوب
ideals U کمال مطلوب
optimum output U تولید مطلوب
optimum height U ارتفاع مطلوب
optimum U مقدار مطلوب
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
desirable U خواستنی مطلوب
lief U مطلوب مایل
merit goods U کالاهای مطلوب
desired leading U مسیر مطلوب
towardly U امید بخش مطلوب
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
eligible U واجد شرایط مطلوب
blander U شیرین و مطلوب نجیب
optimal U مربوط به کمال مطلوب
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
bland U شیرین و مطلوب نجیب
favourably U بطور مساعد یا مطلوب
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
idealistic U مطلوب وابسته به ارمان گرایی
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
desired ground zone U نقطه ترکش اتمی مطلوب
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
confirming U مطابق
congurous U مطابق
respondent U مطابق
respondents U مطابق
similiar U مطابق
in keeping U مطابق
frae U مطابق
even with U مطابق
in register U مطابق
correspounding U مطابق
correspoundent U مطابق
corresponding to U مطابق
corresponding to U مطابق با
complied with U مطابق با
agreeably to U مطابق
pursuant U مطابق
consilient U مطابق
accordant U مطابق
corresponding U مطابق
according U مطابق
secundumn U مطابق
incompliance with U مطابق
matched U مطابق
comply U مطابق با
correspondents U مطابق
from U مطابق
similar U مطابق
correspondent U مطابق
complies U مطابق با
after U مطابق
according to U مطابق
complied U مطابق با
within U مطابق
complying U مطابق با
after the manner of U بتقلید مطابق
correspond U مطابق بودن
newfashioned U مطابق مد روز
corresponded U مطابق بودن
corresponds U مطابق بودن
orthodox U مطابق مرسوم
posher U مطابق مد روز
relevant U وابسته مطابق
to U برحسب مطابق
posh U مطابق مد روز
poshest U مطابق مد روز
geometrically U مطابق هندسه
homologize U مطابق شدن
correspound U مطابق بودن
hygienically U مطابق بهداشت
constitutionally U مطابق قانون
conform to U مطابق بودن با
fashionably U مطابق معمول
by the square U مطابق نمونه
by my watch U مطابق ساعت من
traditionally U مطابق احادیث
in accordance with U مطابق موافق
astronomically U مطابق هیئت
as usual U مطابق معمول
corresponding U مطابق متشابه
up-to-date U مطابق روز
trendier U مطابق آخرین مد
synchronises U مطابق بودن
trendiest U مطابق آخرین مد
synchronising U مطابق بودن
synchronize U مطابق بودن
at my request U مطابق با تقاضای من
physiologically U مطابق فیزیولوژی
synchronizes U مطابق بودن
to correspond to U مطابق بودن
adjust U مطابق کردن
pedagogically U مطابق فن تعلیم
Recent search history Forum search
1For optimal results drink a minimum of 1 gallon of water daily
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
0من هـم براى شمابهـتر چيزها وخوشبخترين روزها را ارزو ميكنم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com